مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهي نشسته بود! پادشاهی نزد او آمد، از اسب پياده شد و ادای احترام کرد و گف ...
مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهي نشسته بود! پادشاهی نزد او آمد، از اسب پياده شد و ادای احترام کرد و گفت: قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟ » پس از او وزیر پادشاه نزد مرد نابینا رسيد و بدون اد ...