مقاله109
نوامبر, 2016جولای, 2016ژوئن, 2016
  • برای شاهزاده ای تعدادی برده جدید آورده بودند.برده ها در غل وزنجیرهای سنگین،سرخود راپایین انداخته وای ...

  • به شما باز می گردد

    پسر به سفر دوری رفته بود و ماه‌ها بود که از او خبری نداشتند … مادرش دعا می‌کرد که او سالم به خ ...

  • در خواب نمانید

    نوجوانی بود که هر روز صبح به دیدن استاد می آمد و با اشتیاق و اخلاص از محضر او استفاده می کرد. یک روز ...

می, 2016
  • گردو فروش، ارزان نفروش

    فردی ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟» ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍ ...

آوریل, 2016
  • بهترین شمشیرزن

    جنگجویی از استادش پرسید: بهترین شمشیرزن کیست؟ استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. ب ...

  • سعی نکن توضیح بدی، از زندگی لذت ببر

    آقا و خانم میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و غروب خورشید را تماشا می کردند. خانم میمون از آقای میمو ...

  • مسند قدرت

    روزي بهلول وارد قصر هارون شد و چون مسند ( جاي ) خلافت را خالی و بلامانع دید فوراً بدون ترس بالا رفت ...

نوشته‌های بیشتری را نمایش بده