داستانهای تربیتی
  • شما برنده شدید!

    تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش ه ...

    تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار پول می گذاره. ولی دو تا شرط داره. ...

    بیشتر بخوانید
  • برای خدا

    من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم. سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم. کنار بانک دستفروشی بساط باطری ...

    من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم. سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم. کنار بانک دستفروشی بساط باطری ، ساعت ،فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود. دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است. آن زما ...

    بیشتر بخوانید
  • به چه مینازید

    چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها گله مندیم و ناشکر پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغرو ...

    چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها گله مندیم و ناشکر پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد...!!! ...

    بیشتر بخوانید
  • این رسم ماست!

    ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ۵ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻔﺴﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﻗﻔﺲ ﯾﮏ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻻﯼ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﻣﻮﺯ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ...

    ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ۵ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻔﺴﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﻗﻔﺲ ﯾﮏ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻻﯼ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﻣﻮﺯ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ . ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ ﺑﺎﻻﯼ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﻣﻮﺯﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ، ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﯿﻤﻮﻥﻫﺎ ﺁﺏ ﺳﺮ ...

    بیشتر بخوانید
  • ببخشید و بگذرید

    روزی حکیمی به شاگردانش گفت:فردا هرکدام یک کیسه بیاورید و در آن به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید و از آ ...

    روزی حکیمی به شاگردانش گفت:فردا هرکدام یک کیسه بیاورید و در آن به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید و از آنها بدتان می آید پیاز قرار دهید! روزبعد همه همین کار را انجام دادند و حکیم گفت:هر جا که می روید ...

    بیشتر بخوانید
  • درون انسان ها

    ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟ ...

    ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟ ...

    بیشتر بخوانید
  • دیگی که میزایید

    می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت . چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. ...

    می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت . چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. چند روز بعد ، ملا دو ...

    بیشتر بخوانید
  • راستگویی زیباترین منش انسان

    ﺷﺎﻫﻲ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺑﺎﺷﺪ . ﭘﺪﺭ ﺩ ...

    ﺷﺎﻫﻲ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺑﺎﺷﺪ . ﭘﺪﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﯾﮑﺼﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺮﺵ ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻨﯽ ﺟﻤ ...

    بیشتر بخوانید
  • شرافت انسان به اخلاقش هست

    مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهي نشسته بود! پادشاهی نزد او آمد، از اسب پياده شد و ادای احترام کرد و گف ...

    مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهي نشسته بود! پادشاهی نزد او آمد، از اسب پياده شد و ادای احترام کرد و گفت: قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟ » پس از او وزیر پادشاه نزد مرد نابینا رسيد و بدون اد ...

    بیشتر بخوانید
  • انتقاد و اصلاح!

    فردی به مدت چندین سال شاگرد نقاش بزرگی شد و تمامی فنون و هنر نقاشی را فرا گرفت. روزی استاد به او گفت : دی ...

    فردی به مدت چندین سال شاگرد نقاش بزرگی شد و تمامی فنون و هنر نقاشی را فرا گرفت. روزی استاد به او گفت : دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم. شاگرد با تشکر از استاد خداحافظی کرد و رفت ...

    بیشتر بخوانید